پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
چند رباعی.....
نوشته شده در یک شنبه 13 مرداد 1392
بازدید : 661
نویسنده : محمود عمیدی

دارم سر گل گلاب می ریزم

در چشمه ی خشک آب می ریزم

من برگ درخت زرد پاییزم

می لرزم و با شتاب می ریزم

+++++++++++++++++++++++

گفتم که:((به چشم!))تا نفیرم نزنند

شلاق به گرده ی اسیرم نزنند

من مرغ قفس شکسته ی حیرانم

پرواز نمیکنم که تیرم نزنند

+++++++++++++++++++++++++

تا دست سپیده ژاله را می چیند

گل پیش سحر پیاله را می چیند

خورشید تو از ستاک قلبم امروز

عمر شب چند ساله را می چیند

++++++++++++++++++++++++++

تا عشق مرا به چوب انکار زدند

در جنگل سبز باتبر جار زدند

خواندیم برای برگها فاتحه ای

وقتی که درخت سبز را دار زدند

++++++++++++++++++++++

پیش از تو بهار را نمی فهمیدم

نقل گل و خار را نمی فهمیدم

تا چشم تور ندیده بودم هرگز!

مفهوم دچار را نمی فهمیدم

 


:: موضوعات مرتبط: شعر کلاسیک , دوبیتی ها و رباعیات , ,
:: برچسب‌ها: رباعی , دوبیتی , شعر اجتماعی , رباعی عاشقانه , ,



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد